به حال خودم نبودم که این دو وحشی داعشی به چشم یک دختر اهل سنت برای کنیزی‌ام لَه‌لَه می‌زدند و حالا این دختر شیعه را چطور زجرکش می‌کنند که فریادی مثل پتک در سرم کوبیده شد :خفه شو مرتد نجس!» و فریاد بعدی را افسر تفتیش کشید :والله اگه همین الان تحویلش ندی، می‌کُشمت!» 

 

 

ادامه داستان در ادامه مطلب.

 

متن کامل داستان در پیام رسان های اجتماعی تقدیم حضورتان

 

https://eitaa.com/dastanhaye_mamnooe

https://sapp.ir/dastanhaye_mamnooe

https://t.me/dastanhaye_mamnooe

 

ادامه مطلب

رمان #سپر_سرخ... قسمت دوازدهم

رمان #سپر_سرخ... قسمت یازدهم

رمان #سپر_سرخ... قسمت دهم

رمان #سپر_سرخ... قسمت نهم

رمان #سپر_سرخ... قسمت هشتم

رمان #سپر_سرخ... قسمت هفتم

رمان #سپر_سرخ... قسمت ششم

mamnooe ,dastanhaye ,https ,dastanhaye mamnooe ,mamnooe https ,ادامه مطلب ,dastanhaye mamnooe https
مشخصات
آخرین جستجو ها